کلمه جو
صفحه اصلی

طاقت کسی طاق شدن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> طاقت کسی طاق شدن
صبر / تحمل / حوصله ی کسی به پایان رسیدن؛ بی تاب شدن
مثال:
دیگه داشت طاقتم طاق می شد و می ترسیدم که بلایی به سرش بیارم.


کلمات دیگر: