معنی اصطلاح -> جان به جان کسی کردن
تلاش بسیار و بی فایده برای راهنمایی / تربیت کسی کردن
مثال:
حیفِ جل، حیفِ کرباس، گدا رو جون به جونش بکنی، گدازاده س، خدا خرو شناخت که شاخش نداد.
( صادق هدایت - علویه خانم و ولنگاری )
تلاش بسیار و بی فایده برای راهنمایی / تربیت کسی کردن
مثال:
حیفِ جل، حیفِ کرباس، گدا رو جون به جونش بکنی، گدازاده س، خدا خرو شناخت که شاخش نداد.
( صادق هدایت - علویه خانم و ولنگاری )