کلمه جو
صفحه اصلی

دبه دراوردن یا کردن

اصطلاحات

( دبه درآوردن یا کردن ) معنی اصطلاح -> دَبّه درآوردن / کردن
تعهد خود / قول وقرار خود را زیر پا گذاشتن؛
از انجام مقررات / قراومدار پذیرفته شده به بهانه ای سر باز زدن؛
جر زدن در بازی
مثال:
- ما از اول قرار گذاشتیم هرچی دربیاریم با هم نصف می کنیم، حالا چطور شد که دبه کردی؟
- دبه درنیار دیگه، بازی رو باختی و باید سر قولت بایستی.
- رئیس جمهور گامبیا پس از شکست در انتخابات دبه درآورد و خواستار انتخابات دوباره شد.
( خبرگزاری دانشجو )
توضیح:
واژه ی دبه ازجمله به معنی بیضه و ورم بیضه یا بیماری بادفتق است ( لغت نامه ی دهخدا ). بنا به تفسیری، ریشه ی این اصط. در همین معنیِ این واژه است؛ با این حساب؛ منظور از دبه درآوردن، مبتلا شدن به باد فتق زیر باری یا در هنگام انجام کار سنگینی بوده است که در عمل مانع از انجام آن کار می شود.
همچنین ← «جر زدن»


کلمات دیگر: