معنی اصطلاح -> شاخ غول را شکستن
کار غیرعادی / بسیار مهمی انجام دادن
مثال:
پیش هرکس که می رسد، تعریف می کند که چنین و چنان کردم، خیال می کند شاخ غول را شکسته است.
توضیح:
همچنین ← "فتح خیبر کردن"
کار غیرعادی / بسیار مهمی انجام دادن
مثال:
پیش هرکس که می رسد، تعریف می کند که چنین و چنان کردم، خیال می کند شاخ غول را شکسته است.
توضیح:
همچنین ← "فتح خیبر کردن"