کلمه جو
صفحه اصلی

شاخ کسی را شکستن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> شاخ کسی را شکستن
کسی را مغلوب کردن
مثال:
همین که به ریاست کلانتری برگزیده شد، سردسته ی باج گیرهای محله را احضار کرد و شاخش را شکست.


کلمات دیگر: