کلمه جو
صفحه اصلی

طاقت کسی را طاق کردن

فارسی به انگلیسی

try

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> طاقت کسی را طاق کردن
کسی را بی صبر / بی تحمل کردن؛ تحمل کسی را از او گرفتن
مثال:
زندگی سخت و بدرفتاری اطرافیان طاقتش را طاق کرده بود و تصمیم گرفت که پشت به همه چیز کند و به جای دوری برود که هیچ کس او را نشناسد.


کلمات دیگر: