معنی اصطلاح -> حجت بر کسی تمام کردن ( قدیم؛ مذهبی )
گفتن همه ی استدلال ها / دادن هشدارهای لازم به کسی؛ اتمام حجت کردن با کسی
مثال:
... و من حجت خود را بر تو تمام کرده ام تا اگر نفس سرکش بر تو چیره شود عذرى نزد من نداشته باشى.
گفتن همه ی استدلال ها / دادن هشدارهای لازم به کسی؛ اتمام حجت کردن با کسی
مثال:
... و من حجت خود را بر تو تمام کرده ام تا اگر نفس سرکش بر تو چیره شود عذرى نزد من نداشته باشى.