کلمه جو
صفحه اصلی

در عالم خود بودن یا در عالم دیگری سیر کردن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> در عالم خود بودن؛ در عالم دیگری سیر کردن
در فکروخیال / افکار خود غرق بودن و توجهی به پیرامون خود نداشتن
مثال:
- وقتی زنگ می خورد، همه ی بچه ها با سروصدا به حیاط می آمدند اما او سر جایش می ماند و در عالم خودش بود.
- به نظر می رسید که حرف های دیگران را اصلا نمی شنود و در عالم دیگری سیر می کند.


کلمات دیگر: