کلمه جو
صفحه اصلی

در جایی سگ صاحبش را نمی شناسد

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> در جایی سگ صاحبش را نمی شناسد
جایی بسیار شلوغ / آشفته / هرج ومرج است
مثال:
در آن زمان هر کس وناکسی برای خودش دارودسته ای درست کرده بود و همه ی این ها صبح تا شب در خیابان ها شعار می دادند و فریاد زنده باد، مرده باد می زدند. در یک کلام، چنان بلبشو و هرج ومرجی بود که سگ صاحبش را نمی شناخت.
توضیح:
همچنین ← «در جایی سگ می زند [ و ] گربه می رقصد»


کلمات دیگر: