معنی اصطلاح -> شاخ به شاخ شدن؛ سرِشاخ شدن
1- دعوا / مرافعه کردن؛ با کسی دست به گریبان شدن
2- ( تنها درمورد «شاخ به شاخ شدن» ): تصادف دو خودرو از روبرو
مثال:
1- از یک طرف الخناس های... و از طرف دیگر گوسفندهای ناراضی... شاخ به شاخ شدند و کنسرت ناهنجاری راه انداختند.
( ولنگاری – صادق هدایت )
- این دوتا سرِ هر چیز بی اهمیتی با هم سرِشاخ می شن.
2- شاخ به شاخ شدن پاترول و پراید سه کشته و یک مجروح به جا گذاشت.
( خبرگزاری ایسنا، 28 آذر 1396 )
1- دعوا / مرافعه کردن؛ با کسی دست به گریبان شدن
2- ( تنها درمورد «شاخ به شاخ شدن» ): تصادف دو خودرو از روبرو
مثال:
1- از یک طرف الخناس های... و از طرف دیگر گوسفندهای ناراضی... شاخ به شاخ شدند و کنسرت ناهنجاری راه انداختند.
( ولنگاری – صادق هدایت )
- این دوتا سرِ هر چیز بی اهمیتی با هم سرِشاخ می شن.
2- شاخ به شاخ شدن پاترول و پراید سه کشته و یک مجروح به جا گذاشت.
( خبرگزاری ایسنا، 28 آذر 1396 )