معنی اصطلاح -> با کسی [ خوب / بد ] تا کردن
با کسی [ خوب / بد ] رفتار کردن؛ با مردم کنار آمدن
مثال:
الحق گلین آغا با هوو بد تا نکرد و وقتی دید بتول خانم چانه انداخت و چشمش به سقف افتاد، آب تربت به حلقش ریخت و چک وچونه اش را بست و روبه قبله درازش کرد.
( چهره خانه – احسان طبری )
او در زندگی درازش یاد گرفته بود که با هر کسی چه طور تا کند تا بتواند کار خودش را پیش ببرد.
با کسی [ خوب / بد ] رفتار کردن؛ با مردم کنار آمدن
مثال:
الحق گلین آغا با هوو بد تا نکرد و وقتی دید بتول خانم چانه انداخت و چشمش به سقف افتاد، آب تربت به حلقش ریخت و چک وچونه اش را بست و روبه قبله درازش کرد.
( چهره خانه – احسان طبری )
او در زندگی درازش یاد گرفته بود که با هر کسی چه طور تا کند تا بتواند کار خودش را پیش ببرد.