معنی اصطلاح -> جان سگ داشتن ( غیرمودبانه )
بسیار سخت جان / مقاوم بودن
مثال:
دوساعتی از ظهر می گذرد. سربازها با تفنگ هاشان روبرومان نشسته اند. انگار جان سگ دارند، خم به ابروشان نیامده است.
( احمد محمود - داستان یک شهر )
بسیار سخت جان / مقاوم بودن
مثال:
دوساعتی از ظهر می گذرد. سربازها با تفنگ هاشان روبرومان نشسته اند. انگار جان سگ دارند، خم به ابروشان نیامده است.
( احمد محمود - داستان یک شهر )