کلمه جو
صفحه اصلی

سر از پا نشناختن

فارسی به انگلیسی

effervesce

effervesce, to be utterly confused


اصطلاحات

معنی اصطلاح -> سر از پا نشناختن
[ از شدت شادی یا ناراحتی ] دست خوش هیجان بودن
مثال:
از وقتی پدرش با ازدواج شان موافقت کرده دیگر سر از پا نمی شناسد.

پیشنهاد کاربران

معنی نزدیک : خوشحال و هیجان زده
معنی دور : پر ذوق


معنی نزدیک :سر و پایش را نمی شناخت
معنی دور : خیلی خوشحال بود


کلمات دیگر: