کلمه جو
صفحه اصلی

سر خانه ی اول خود رفتن یا به خانه ی اول خود برگشتن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> سر خانه ی اول خود رفتن؛ به خانه ی اول خود برگشتن
به وضع پیشین برگشتن
مثال:
با خودم آوردمش تهران، توجهش کردم، برایش دعا گرفتم، حالش بهتر شد. گرچه هنوز سرِ خانه ی اول نرفته، الحمدلله چهارستون بدنش درست است.
( علویه خانم - صادق هدایت )


کلمات دیگر: