کلمه جو
صفحه اصلی

قابل یا قابلی نداشتن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> قابل / قابلی نداشتن
شایسته / درخور کسی نبودن ( تعارفی احترام آمیز در پاسخ تعریف کسی از چیزی یا تشکر از پذیرایی و مانند آن )
مثال:
مستر جونز گفت "قالیچه ی بسیار زیبایی است"، آقاجون هم به عادت همیشگی در جوابش گفت "قابلی نداره". مستر جونز هم باورش شد که آقاجون قالیچه رو بهش بخشیده و آخر شب می خواست اونو برداره و با خودش ببره.


کلمات دیگر: