کلمه جو
صفحه اصلی

دخل کسی را اوردن

فارسی به انگلیسی

cream
to serve one out
, to settle his hash, to ruin him

اصطلاحات

( دخل کسی را آوردن ) معنی اصطلاح -> دخل کسی را [ در ] آوردن
کسی را زیر ضربه های جسمی یا روحی از پا درآوردن
مثال:
- می دانستند که هیچ کدام به تنهایی از پس او برنمی آیند، این بود که یک شب چندنفری به سرش ریختند و حسابی دخلش را آوردند.
- بچه ها ریختن سرش و داشتن دخلش رو می آوردن. من ترسیدم یارو نفله بشه، گفتم ولش کنین، برای هفت پشتش بسه.
- کسادی آن سال دخل خیلی از تاجرها را در آورد.
توضیح:
همچنین ← «پدر کسی را درآوردن» و ← «حساب کسی را رسیدن»


کلمات دیگر: