کلمه جو
صفحه اصلی

زرت یا فزرت کسی قمصور شدن یا دررفتن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> زِرت / فِزِرت کسی قمصور شدن / دررفتن ( غیرمودبانه )
ناتوان شدن؛ از پا درآمدن؛ شکست خوردن
مثال:
- چی، من از این ریقوی تریاکی بترسم؟ یه اردنگ در کونش بزنی زرتش قمصور می شه.
- جریده ی شما زیارت گردید. اولا هنوز آنقدر زرتمان قمصور نشده که هر عمله ی میدان بار پرتقال فروشی بیاید و به خود جرئت اسائه ی ادب داده در اوضاع مملکت ما اظهار نظر بنماید. شما اگر بیل زنید، بروید باغ پرتقال خودتان را بیل بزنید...
( فیس بوک - امپراطور حصیرآباد )
توضیح:
برابرهای داده شده در فرهنگ های معتبر برای دو واژه ی اصلی این اصط.:
زِرت:
معین: 1- زرشک 2- رمق / توانایی ( نوعی تلفظ فزرت )
سخن: زرشک
قمصور:
معین: ویران / خراب
سخن: خراب / تباه / داغان
همچنین ← «زوار کسی دررفتا» و «تلنگ کسی دررفتن»


کلمات دیگر: