کلمه جو
صفحه اصلی

خاطر کسی جمع بودن

اصطلاحات

معنی اصطلاح -> خاطر کسی جمع بودن
مطمئن بودن کسی
مثال:
خاطرش از شاگردش جمع بود، می دانست که دهانش قرص است.


کلمات دیگر: