کلمه جو
صفحه اصلی

طسم

فرهنگ فارسی


لغت نامه دهخدا

طسم . [ طَ س َ ] (ع مص ) ناگوار گردیدن . || نفخ کردن شکم . || (اِ) تیرگی و تاریکی اول شب . || تاریکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


طسم .[ طَ ] (اِخ ) قبیله ای است از عاد و آن از اولاد طسم بن لاوی بن سام بن نوح علیه السلام بود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قومی از عرب بائده و ایشان بنوطسم بن لاوذبن ارم بن سام بن نوح علیه السلام اند و جوهری گوید: از عاد باشند و منزلشان احقاف یمن بود. و صاحب عبر گوید: دیارآنان یمامه است و در جنگهائی که میان آنان با جدیس درگرفت نسلشان برافتاد. حصن مشقر واقع بین نجران و بحرین بقولی از بناهای طسم است . (معجم البلدان ج 8 ص 65). و رجوع به البیان و التبیین جاحظ صص 164 - 166 و عقدالفرید ج 4 ص 242 و مجمل التواریخ و القصص صص 147- 148 و الاعلام ج 2 ص 448 و صبح الاعشی ج 1 ص 314 شود.


طسم. [ طا سین ْ میم ْ ]( اِخ ) در مفتتح سوره های الشعراء و القصص از حروف مقطعه اوایل پاره ای از سوره های قرآن است ، و مفسران رادر معنی آن اختلافات بسیار است. ابوالفتوح رازی در تفسیر خویش آورده که والبی گوید: نامی است از نامهای خدا. عکرمه گفته که علما از تفسیر آن اظهار عجز کرده اند. مجاهد گفته : نام سوره است. ابوروق گفته : نامی است از نامهای قرآن. محمدبن کعب گفته : طاء طول و سین سناء و میم ملک خدای است. امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود: طاء طور سینا و سین اسکندریه و میم مکه است. امام جعفر صادق علیه السلام گفته : طاء درخت طوبی و سین درخت سدرةالمنتهی و میم اشاره به محمدمصطفی صلی اﷲ علیه و آله و سلم است که بدین نامها خدای تعالی سوگند یاد فرموده است. ( ابوالفتوح رازی ).

طسم. [ طَ س َ ] ( ع مص ) ناگوار گردیدن. || نفخ کردن شکم. || ( اِ ) تیرگی و تاریکی اول شب. || تاریکی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

طسم. [ طَ ] ( ع مص ) مثل الطمس. ( زوزنی ). ناپدید گردیدن. طسوم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

طسم.[ طَ ] ( اِخ ) قبیله ای است از عاد و آن از اولاد طسم بن لاوی بن سام بن نوح علیه السلام بود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قومی از عرب بائده و ایشان بنوطسم بن لاوذبن ارم بن سام بن نوح علیه السلام اند و جوهری گوید: از عاد باشند و منزلشان احقاف یمن بود. و صاحب عبر گوید: دیارآنان یمامه است و در جنگهائی که میان آنان با جدیس درگرفت نسلشان برافتاد. حصن مشقر واقع بین نجران و بحرین بقولی از بناهای طسم است. ( معجم البلدان ج 8 ص 65 ). و رجوع به البیان و التبیین جاحظ صص 164 - 166 و عقدالفرید ج 4 ص 242 و مجمل التواریخ و القصص صص 147- 148 و الاعلام ج 2 ص 448 و صبح الاعشی ج 1 ص 314 شود.

طسم . [ طَ ] (ع مص ) مثل الطمس . (زوزنی ). ناپدید گردیدن . طسوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


طسم . [ طا سین ْ میم ْ ](اِخ ) در مفتتح سوره های الشعراء و القصص از حروف مقطعه ٔ اوایل پاره ای از سوره های قرآن است ، و مفسران رادر معنی آن اختلافات بسیار است . ابوالفتوح رازی در تفسیر خویش آورده که والبی گوید: نامی است از نامهای خدا. عکرمه گفته که علما از تفسیر آن اظهار عجز کرده اند. مجاهد گفته : نام سوره است . ابوروق گفته : نامی است از نامهای قرآن . محمدبن کعب گفته : طاء طول و سین سناء و میم ملک خدای است . امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود: طاء طور سینا و سین اسکندریه و میم مکه است . امام جعفر صادق علیه السلام گفته : طاء درخت طوبی و سین درخت سدرةالمنتهی و میم اشاره به محمدمصطفی صلی اﷲ علیه و آله و سلم است که بدین نامها خدای تعالی سوگند یاد فرموده است . (ابوالفتوح رازی ).


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] طََسم، از قبایل باستانی و منقرض شده (بائده) عرب می باشد.
نسب آنان، به روایتی، به طسم بن لاوَذ بن اِرَم بن سام بن نوح می رسد. مورخان و نسب شناسان، این قبیله را از قبایل عرب عاربه یعنی نژاده که از ابتدا عرب بودند، به شمار آورده اند.برخی نیز ایشان را از مردمان عهد باستان و از قوم عاد دانسته¬اند
پیشینه
نام این قبیله معمولاً با نام قبیلۀ معاصر آن، جَدیس، ذکر می شود. بعضی مورخان اخبار منسوب به طسم را بی اساس و افسانه ای دانسته اند.برخی مستشرقان نیز این قبیله را خرافی و ساختۀ اخباریان دانسته اند. در خاندان لاوذ بن ارم بن سام بن نوح، پس از عِمْلاق (حاکم یمن و حجاز و اطراف آن) ریاست و حکومت در خاندان طسم قرار گرفت. قبیلۀ طسم و عموزاده های آن ها جَدیس، برای ریاست و حکومت، پیوسته با یکدیگر رقابت داشتند که در این رقابت سرانجام طسم پیروز شد و توانست بر جدیس هم ریاست کند بعداً این قبیله به همراه جدیس به یمامه رفتند که سرزمینی حاصلخیز بود جَذیمۀالأبْرَش، حاکم لَخمی عراق ، در یمامه به آنان حمله کردند. چون جمعیت آنان رو به افزایش نهاد، در عمان و بحرین و اَحقاف هم منزل گزیدند. گفته شده است در روزگار قدیم تولیت کعبه ، پیش از جُرْهُم ، برعهدۀ طسم بود، اما آنان حرمت این خانه را نگاه نداشتند و خدا نابودشان کرد.
آثار تاریخی منسوب
به رغم این که قبیلۀ طسم از قبایل بانده بوده و از بین رفته بقایای قلعه ها و قصرهای فراوانی به آن نسبت داده شده است، ازجمله: مُشَقَّر (قلعه ای بین نجران و بحرین )، مُعْنِق (از مهم ترین قصرهای یمامه)، قلعۀ جون در یمامه ، دژ قُرَیه (اکنون سَدوس)، روستای بسیار آباد خضراء یا حصراء حِجر (ریاض کنونی) که مرکز طسم بود و آثاری همچون دژ و معبد در آن جا برپا بود، و قصر عادی در اَفلاج نزدیک ربع الخالی.
تمدن طسم
...

[ویکی الکتاب] معنی طسم: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که طس معنایش "انا الطالب السمیع المبدی و المعید : من (خداوند) منم طالب شنوای آغازگر و باز گرداننده "است )

پیشنهاد کاربران

ط یعنی طالوت که امام زمان علیه السلام است
س یعنی حضرت سموئیل یا اسماعیل صادق الوعد
م یعنی مسجدالحرام
طلاقی طالوت بنی اسماعیل و سموئیل همان مسجدالحرام هست


کلمات دیگر: