کلمه جو
صفحه اصلی

طایره

عربی به فارسی

هواپيما , طياره , جت , کهرباي سياه , سنگ موسي , مهر سياه , مرمري , فوران , فواره , پرش اب , جريان سريع , دهنه , مانند فواره جاري کردن , بخارج پرتاب کردن , بيرون ريختن (با فشار) , پرتاب , پراندن , فواره زدن , دهانه , رنده کردن , با رنده صاف کردن , صاف کردن , پرواز , جهش شبيه پرواز , سطح تراز , هموار , صاف , مسطح


فرهنگ فارسی

( اسم صفت ) مونث طایر .

لغت نامه دهخدا

( طایرة ) طایرة. [ ی ِ رَ ] ( ع ص ) تأنیث طایر و هی قلیله. ( ذیل اقرب الموارد از اللسان ). طائرة.

طایرة. [ ی ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث طایر و هی قلیله . (ذیل اقرب الموارد از اللسان ). طائرة.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی طَائِرَهُ: موجب نیکبختی و بدبختی اش - عملش (منظور از طائر درسوره مبارکه اسراء آیه شریفه13عمل انسان است ، و عمل آدمی را به طائری تشبیه کرده است که از چپ به راست پرواز میکند که عربها آن را به فال نیک میگیرند ، و یا از راست به چپ میپرد و آن را به فال بد میگیرند ، ...
ریشه کلمه:
طیر (۲۸ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

جدول کلمات

پرنده


کلمات دیگر: