scrotum
ضفن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ضفن. [ ض َ ] ( ع مص ) آمدن. ( منتخب اللغات ). آمدن بسوی کسان برای نشستن با آنها. ( منتهی الارب ). نشستن بگروهی. ( منتخب اللغات ). || افکندن غائط. ( منتهی الارب ). سرگین انداختن. ( منتخب اللغات ). || پرداختن و برآوردن کار کسی. ( منتهی الارب ). قضا کردن حاجت کسی. ( منتخب اللغات ). || آرمیدن با زن. ( منتهی الارب ). نکاح کردن زن. ( منتخب اللغات ). || زدن شتر دست و پای خود را بر زمین. ( منتهی الارب ). دست انداختن شتر. ( منتخب اللغات ). به دست یا به پای زدن شتر. ( تاج المصادر ). || بر ناقه سوار کردن کسی را. ( منتهی الارب ). بار کردن بر ناقه. ( منتهی الارب ). بار کردن بر شتر. ( منتخب اللغات ). || زدن پای را بر سرین کسی. ( منتهی الارب ). پا زدن بر سرین کسی. ( منتخب اللغات ). پا بر نشستگاه کسی زدن. ( زوزنی ). اُردنگ زدن. زفکنه زدن. تیپا زدن. || بر زمین کوفتن کسی را. ( منتهی الارب ). || جهت دوشیدن گرفتن پستان گوسپند را. ( منتهی الارب ). جمع کردن پستان ناقه برای دوشیدن. ( منتخب اللغات ).
ضفن . [ ض َ ] (ع مص ) آمدن . (منتخب اللغات ). آمدن بسوی کسان برای نشستن با آنها. (منتهی الارب ). نشستن بگروهی . (منتخب اللغات ). || افکندن غائط. (منتهی الارب ). سرگین انداختن . (منتخب اللغات ). || پرداختن و برآوردن کار کسی . (منتهی الارب ). قضا کردن حاجت کسی . (منتخب اللغات ). || آرمیدن با زن . (منتهی الارب ). نکاح کردن زن . (منتخب اللغات ). || زدن شتر دست و پای خود را بر زمین . (منتهی الارب ). دست انداختن شتر. (منتخب اللغات ). به دست یا به پای زدن شتر. (تاج المصادر). || بر ناقه سوار کردن کسی را. (منتهی الارب ). بار کردن بر ناقه . (منتهی الارب ). بار کردن بر شتر. (منتخب اللغات ). || زدن پای را بر سرین کسی . (منتهی الارب ). پا زدن بر سرین کسی . (منتخب اللغات ). پا بر نشستگاه کسی زدن . (زوزنی ). اُردنگ زدن . زفکنه زدن . تیپا زدن . || بر زمین کوفتن کسی را. (منتهی الارب ). || جهت دوشیدن گرفتن پستان گوسپند را. (منتهی الارب ). جمع کردن پستان ناقه برای دوشیدن . (منتخب اللغات ).
ضفن . [ ض ِ ف َن ن / ض ِ ف ِن ن ] (ع ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ). مرد کوتاه . || گول . (منتهی الارب ). احمق . احمق گرانجان . (مهذب الاسماء). || کلان جثه و درشت خلقت . (منتهی الارب ). بزرگ . (مهذب الاسماء).