کلمه جو
صفحه اصلی

عباءه

عربی به فارسی

ردا , عبا , جبه , خرقه , پنهان کردن , درلفافه پيچيدن , برامدن , حريف شدن , از عهده برامدن , شنل زنانه , بالا پوش , پوشش , کلا ه توري


لغت نامه دهخدا

( عباءة ) عباءة. [ ع َ ءَ ] ( ع اِ ) نوعی از گلیم. ج ، عباآت. ( منتهی الارب ). عباء. ( اقرب الموارد ). و رجوع به عباآت و عباء شود.

عباءة. [ ع َ ءَ ] (ع اِ) نوعی از گلیم . ج ، عباآت . (منتهی الارب ). عباء. (اقرب الموارد). و رجوع به عباآت و عباء شود.



کلمات دیگر: