کلمه جو
صفحه اصلی

طایق

لغت نامه دهخدا

طایق. [ ی ِ ] ( ع اِ ) میان هر یک از دو چوب کشتی و بقولی یکی از چوبهای زورق. و بگفته ای وسط کشتی. لبید گوید: فالتام طائقهاالقدیم فاصبحت ما ان یقوم دراها ردفان. اصمعی گوید: طائق چیزی است که از کشتی نمودار باشد مانند تندیی که از کوه فرودآمده باشد.( ذیل اقرب الموارد از اللسان ). رجوع به طائق شود.

طائق. [ ءِ ] ( ع اِ ) سنگ بیرون برآمده از کوه یا از چاه. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: