روزی است از ایام عرب
صاهل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صاهل. [ هَِ ] ( ع ص ، اِ ) نعت فاعلی از صهیل ، شیهه اسب. || ( اصطلاح منطق ) فصل مقوم است نوع فرس را همچنان که ناطق فصل است مر انسان را و نابح کلب را و ناهق خر را. || شتر که دست و پا را بسیار بر زمین زند و بگزد و بانگ نکندبهیچ یکی ( کسی را نخواند ) از جهت عزت نفس خود در اندرون او بانگی باشد مانند بانگ باد. ( منتهی الارب ).
صاهل. [ هَِ ] ( ع ص ) روزی است از ایام عرب. ( معجم البلدان ).
صاهل. [ هَِ ] ( ع ص ) روزی است از ایام عرب. ( معجم البلدان ).
صاهل . [ هَِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از صهیل ، شیهه ٔ اسب . || (اصطلاح منطق ) فصل مقوم است نوع فرس را همچنان که ناطق فصل است مر انسان را و نابح کلب را و ناهق خر را. || شتر که دست و پا را بسیار بر زمین زند و بگزد و بانگ نکندبهیچ یکی (کسی را نخواند) از جهت عزت نفس خود در اندرون او بانگی باشد مانند بانگ باد. (منتهی الارب ).
صاهل . [ هَِ ] (ع ص ) روزی است از ایام عرب . (معجم البلدان ).
کلمات دیگر: