پاکیزه داشتن
صافی داشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صافی داشتن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) پاکیزه داشتن. بی غل و غش داشتن : چنانکه از لفظ ما شنیده است باید که بر آن اعتماد کند و دل را صافی تر از آن دارد که پیش از آن داشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 335 ).
پیشنهاد کاربران
صافی داشتن : پاک داشتن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص120 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص120 ) .
کلمات دیگر: