کلمه جو
صفحه اصلی

هرمه

فرهنگ فارسی

مونث هرم شیر ماده

لغت نامه دهخدا

( هرمة ) هرمة. [ هََ م َ ] ( ع اِ ) یکی از هرم. ( منتهی الارب ). واحدةالهرم. ( اقرب الموارد ). رجوع به هرم شود.

هرمة. [ هََ م َ ] ( اِخ ) چاهی است در هرم بنی عوال در کوه غطفان از اکناف حجاز. ( معجم البلدان ).

هرمة. [ هََ رِ م َ ] ( ع ص ،اِ ) مؤنث هرم. ج ، هرمات ، هَرمی ̍. ( منتهی الارب ). || شیر ماده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

هرمة. [ هََ رِ م َ ] (ع ص ،اِ) مؤنث هرم . ج ، هرمات ، هَرمی ̍. (منتهی الارب ). || شیر ماده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


هرمة. [ هََ م َ ] (اِخ ) چاهی است در هرم بنی عوال در کوه غطفان از اکناف حجاز. (معجم البلدان ).


هرمة. [ هََ م َ ] (ع اِ) یکی از هرم . (منتهی الارب ). واحدةالهرم . (اقرب الموارد). رجوع به هرم شود.


دانشنامه عمومی

هرمه (به کردی: ھەرمێ، Hermê) روستایی از توابع بخش خلیفان در شهرستان مهاباد است که در استان آذربایجان غربی ایران قرار دارد.
این روستا در دهستان دهستان منگور غربی واقع شده و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۶ نفر (۸ خانوار) بوده است.

گویش مازنی

/herme/

پیشنهاد کاربران

هرج و مرج/ بی قانونی / هر که به هر کی


کلمات دیگر: