مترادف تشویق کردن : تحریک کردن، ترغیب کردن، تهییج کردن، راغب ساختن، آفرین کردن، تحسین کردن، تشجیع کردن
متضاد تشویق کردن : تنبیه کردن
برابر پارسی : نیرودادن، دلگرمی دادن، بشورآوردن، آفرین
to encourage, to incite, to commendate, to sanction, to acclaim, to hearten, to applaude, to cheer, to clap
blandish, embolden, encourage, patronize, promote, root
شجع , نعمة , هتاف
تحریک کردن، ترغیب کردن، تهییج کردن، راغب ساختن ≠ تنبیه کردن
آفرین کردن، تحسین کردن، تشجیع کردن
۱. تحریک کردن، ترغیب کردن، تهییج کردن، راغب ساختن
۲. آفرین کردن، تحسین کردن، تشجیع کردن ≠ تنبیه کردن
سرشوق آوردن، تشجیع کردن، دلگرمی دادن
او مرا تشویق کرد که این فرهنگ را آغاز کنم
she encouraged me to start this dictionary
تماشاگران او را تشویق کردند
the viewers cheered him