مترادف تصور کردن : اندیشه کردن، اندیشیدن، انگاشتن، خیال کردن، در خیال مجسم کردن، فرض کردن، گمان کردن
برابر پارسی : انگاشتن، پنداشتن، گمان کردن، هوشیدن
to imagine, to conceive, to suppose, to think
conceive, envisage, envision, expect, fancy, figure, imagine, picture, presume, think, ween
تخيل , تصور , هوي
اندیشه کردن، اندیشیدن، انگاشتن
خیال کردن، در خیال مجسم کردن
فرض کردن، گمان کردن
۱. اندیشه کردن، اندیشیدن، انگاشتن
۲. خیال کردن، در خیال مجسم کردن
۳. فرض کردن، گمان کردن
پنداشتن، انگاشتن، گمان کردن، هوشیدن