کلمه جو
صفحه اصلی

پرد

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- لای و ته جامه و کاغذ چنانکه گویند یک پرد و دوپرد یعنی یک لای و دولای یا یک ته و دو ته . ۴- خواب مخمل و جامه و مانند آن .

فرهنگ معین

( ~. ) (اِ. ) ۱ - لای و ته جامه و کاغذ چنان که گویند یک پرد و دو پرد یعنی یک لای و دو لای یا یک ته و دو ته . ۲ - خواب مخمل و جامه و مانند آن .
(پَ ) (اِ. ) = برد: ۱ - چیستان ، لغز، احجیه .

( ~.) (اِ.) 1 - لای و ته جامه و کاغذ چنان که گویند یک پرد و دو پرد یعنی یک لای و دو لای یا یک ته و دو ته . 2 - خواب مخمل و جامه و مانند آن .


(پَ) (اِ.) = برد: 1 - چیستان ، لغز، احجیه .


لغت نامه دهخدا

پرد. [ پ َ ] ( اِ ) لُغَز. اُحجیَّه. ( السامی ). بَرد. ( برهان ). چیستان. || لای و ته جامه و کاغذ باشد چنانکه گویند یک پرد ودو پرد یعنی یک لای و دو لای یا یک ته و دو ته. ( برهان ). || خواب ( در مخمل و جامه ). ( برهان ).

پرد. [ پ ُ ] ( اِ ) به لهجه گیلانی ، پل رودخانه و جوی آب. ( برهان ) ( رشیدی ) ( جهانگیری ). قنطره.

پرد. [ پ َ ] (اِ) لُغَز. اُحجیَّه . (السامی ). بَرد. (برهان ). چیستان . || لای و ته جامه و کاغذ باشد چنانکه گویند یک پرد ودو پرد یعنی یک لای و دو لای یا یک ته و دو ته . (برهان ). || خواب (در مخمل و جامه ). (برهان ).


پرد. [ پ ُ ] (اِ) به لهجه ٔ گیلانی ، پل رودخانه و جوی آب . (برهان ) (رشیدی ) (جهانگیری ). قنطره .


فرهنگ عمید

پردک#NAME?


= پردک

گویش مازنی

/pord/

واژه نامه بختیاریکا

( پِرد ) پرت؛ پرتاب؛ شوت؛ بِرق

پیشنهاد کاربران

پرد به پهلوی و دری پل باشد و هنوز بسیاری از ایرانیان انرا پرد گویند


کلمات دیگر: