کلمه جو
صفحه اصلی

دور شونده

فرهنگ فارسی

آنکه دور شود . که فاصله بگیرد .

لغت نامه دهخدا

دورشونده. [ ش َ وَ دَ/ دِ ] ( نف مرکب ) آنکه دور شود. که فاصله بگیرد. ( یادداشت مؤلف ). قاصی. قصی. غریب. عِدی ̍. اعداء؛ دورشوندگان. شاذب ؛ دورشونده از جای خود. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

واگرا


کلمات دیگر: