naive, naïve, puerile
کودک وار
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
مانند کودک . کودکانه
لغت نامه دهخدا
کودک وار. [ دَ ] ( ق مرکب ) مانند کودک. کودکانه :
میان خاک چه بازی سفال ، کودک وار
سرای خاک به خاکی بباز مردآسا.
پس به دروازه هلاک شده.
میان خاک چه بازی سفال ، کودک وار
سرای خاک به خاکی بباز مردآسا.
خاقانی.
مرکب از چوب کرده کودک وارپس به دروازه هلاک شده.
خاقانی.
و رجوع به کودک و کودکانه شود.پیشنهاد کاربران
کودک مشرب. [ دَ م َ رَ ] ( ص مرکب ) کودک سرشت. کودک مزاج. ( فرهنگ فارسی معین ) :
آن دنی طبعان که مغروران جاه و منصب اند
از خرد بیگانگان چند کودک مشرب اند.
آن دنی طبعان که مغروران جاه و منصب اند
از خرد بیگانگان چند کودک مشرب اند.
کلمات دیگر: