کلمه جو
صفحه اصلی

موالفه

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به مال نهائی مقابل حالی : رنجهای بی نهایت مالی بر شماتت اعدائ حالی برگزیدم .
با کسی الفت گرفتن .

لغت نامه دهخدا

( موالفة ) موالفة. [ م ُ ل َ ف َ ] ( ع مص ) با کسی الفت گرفتن. ( منتهی الارب ). ولاف. ( منتهی الارب ). الفت گرفتن و خوی کردن با کسی. ( ناظم الاطباء ). الف گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به موءالفت و موءالفة شود. || نزدیک شدن به کسی یا به چیزی. ( منتهی الارب ). متصل شدن به کسی و نزدیک گردیدن به او. ( ناظم الاطباء ). باکسی پیوستن. ( دهار ) ( المصادر زوزنی ) ( آنندراج ). || نسبت کردن خود را به کسی یا به چیزی. ( منتهی الارب ). نسبت کردن خود را به کسی. ( ناظم الاطباء ). || با هم آمدن قوم برابر. ( منتهی الارب ).

موالفة. [ م ُ ل َ ف َ ] (ع مص ) با کسی الفت گرفتن . (منتهی الارب ). ولاف . (منتهی الارب ). الفت گرفتن و خوی کردن با کسی . (ناظم الاطباء). الف گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به موءالفت و موءالفة شود. || نزدیک شدن به کسی یا به چیزی . (منتهی الارب ). متصل شدن به کسی و نزدیک گردیدن به او. (ناظم الاطباء). باکسی پیوستن . (دهار) (المصادر زوزنی ) (آنندراج ). || نسبت کردن خود را به کسی یا به چیزی . (منتهی الارب ). نسبت کردن خود را به کسی . (ناظم الاطباء). || با هم آمدن قوم برابر. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: