کلمه جو
صفحه اصلی

تختاخ

فرهنگ فارسی

مردی که در زبانش لکنت باشد . تختخانی . الکن .

لغت نامه دهخدا

تختاخ. [ ت َ ] ( ع ص ) مردی که در زبانش لکنت باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تختخانی. الکن. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).


کلمات دیگر: