کلمه جو
صفحه اصلی

تخاوی

فرهنگ فارسی

منسوب به قریه تخاوه

لغت نامه دهخدا

تخاوی. [ ت َ / ت ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به قریه تخاوه. رجوع به تخاوه شود.

تخاوی. [ ت َ / ت ُ ] ( اِخ ) یاقوت از قول امیر ابن ماکولا آرد: ابوعلی الحسن بن ابی طاهر عبدالاعلی بن احمد السعدی سعدبن مالک التخاوی ، منسوب به قریه داروم غزه شام است. وی شاعری امی بود و من او را در محلتی از ریف مصر ملاقات کردم و سریعالخاطر... و مرتجل الشعر بود. ( معجم البلدان ). رجوع به تخاوه شود.

تخاوی . [ ت َ / ت ُ ] (اِخ ) یاقوت از قول امیر ابن ماکولا آرد: ابوعلی الحسن بن ابی طاهر عبدالاعلی بن احمد السعدی سعدبن مالک التخاوی ، منسوب به قریه ٔ داروم غزه شام است . وی شاعری امی بود و من او را در محلتی از ریف مصر ملاقات کردم و سریعالخاطر... و مرتجل الشعر بود. (معجم البلدان ). رجوع به تخاوه شود.


تخاوی . [ ت َ / ت ُ ] (ص نسبی ) منسوب به قریه ٔ تخاوه . رجوع به تخاوه شود.



کلمات دیگر: