نام کوهی است در حوالی تفت که جایی است در یزد .
تخت حیران
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تخت حیران. [ ت َ ت ِ ح َ ] ( اِخ ) نام کوهی است در حوالی تفت که جایی است در یزد. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) :
از لاله و گل چو طفل معجم
بابا خندان همیشه خرم
قرص مه و خور که برتر آمد
از کوه تنور او برآمد
هر جا جبلی است تا بدخشان
از حیرتیان تخت حیران.
از لاله و گل چو طفل معجم
بابا خندان همیشه خرم
قرص مه و خور که برتر آمد
از کوه تنور او برآمد
هر جا جبلی است تا بدخشان
از حیرتیان تخت حیران.
محسن تأثیر ( از بهار عجم ).
کلمات دیگر: