مخزومی از روات حدیث است
ابوسیف
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ابوسیف. [ اَ س َ ] ( اِخ ) از روات است و یعقوب بن قعقاع از او روایت کند.
ابوسیف. [ اَ س َ ] ( اِخ ) قین ، یعنی آهنگر. شوهر دایه ابراهیم بن رسول صلوات اﷲ علیه و نام او برأبن اوس است.
ابوسیف. [ اَ س َ ] ( اِخ ) مخزومی. از روات حدیث است.
ابوسیف. [ اَ س َ ] ( اِخ ) مولی عبدالرحمن بن سمرة القرشی. از روات است و ثابت بنانی از وی روایت کند.
ابوسیف. [ اَ س َ ] ( اِخ ) قین ، یعنی آهنگر. شوهر دایه ابراهیم بن رسول صلوات اﷲ علیه و نام او برأبن اوس است.
ابوسیف. [ اَ س َ ] ( اِخ ) مخزومی. از روات حدیث است.
ابوسیف. [ اَ س َ ] ( اِخ ) مولی عبدالرحمن بن سمرة القرشی. از روات است و ثابت بنانی از وی روایت کند.
ابوسیف . [ اَ س َ ] (اِخ ) از روات است و یعقوب بن قعقاع از او روایت کند.
ابوسیف . [ اَ س َ ] (اِخ ) قین ، یعنی آهنگر. شوهر دایه ٔ ابراهیم بن رسول صلوات اﷲ علیه و نام او برأبن اوس است .
ابوسیف . [ اَ س َ ] (اِخ ) مخزومی . از روات حدیث است .
ابوسیف . [ اَ س َ ] (اِخ ) مولی عبدالرحمن بن سمرة القرشی . از روات است و ثابت بنانی از وی روایت کند.
کلمات دیگر: