مردن درگذشتن .
تخت گذاشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تخت گذاشتن. [ ت َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) مردن. درگذشتن. سقوط کردن از سلطنت :
جوزا گریست خون که عطاردببست نطق
عنقا بریخت پر که سلیمان گذاشت تخت.
جوزا گریست خون که عطاردببست نطق
عنقا بریخت پر که سلیمان گذاشت تخت.
خاقانی.
کلمات دیگر: