کلمه جو
صفحه اصلی

بالاشهر

فرهنگ فارسی

دهی از شهرستان جهرم است

لغت نامه دهخدا

بالاشهر. [ ش َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودان بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 50 هزارگزی شمال میناب و 2 هزارگزی راه فرعی میناب به کهنوج واقع است و 40 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). چهارفرسخ بیشتر میانه ٔ شمال و مغرب میناب است . (از فارسنامه ٔ ناصری ).


بالاشهر.[ ش َ ] (اِخ ) قریه ای است یک فرسنگی مغرب شهر خفر. (از فارسنامه ٔ ناصری ). دهی است از دهستان خفر بخش خفر شهرستان جهرم که در 6 هزارگزی جنوب باختری باب انار و یکهزارگزی جنوب شوسه ٔ شیراز به جهرم در جلگه واقع است . ناحیه ایست گرمسیر و دارای 354 تن سکنه ، آب آن از رودخانه ٔ قره آغاج تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و برنج و مرکبات و بادام و انار و شغل مردمش زراعت و باغداری و راهش فرعی است . بنای مقبره ٔ جاماسب حکیم در اینجاست (؟). (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


بالاشهر.[ ش َ ] ( اِخ ) قریه ای است یک فرسنگی مغرب شهر خفر. ( از فارسنامه ناصری ). دهی است از دهستان خفر بخش خفر شهرستان جهرم که در 6 هزارگزی جنوب باختری باب انار و یکهزارگزی جنوب شوسه شیراز به جهرم در جلگه واقع است. ناحیه ایست گرمسیر و دارای 354 تن سکنه ، آب آن از رودخانه قره آغاج تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و برنج و مرکبات و بادام و انار و شغل مردمش زراعت و باغداری و راهش فرعی است. بنای مقبره جاماسب حکیم در اینجاست ( ؟ ). ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

بالاشهر. [ ش َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودان بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 50 هزارگزی شمال میناب و 2 هزارگزی راه فرعی میناب به کهنوج واقع است و 40 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ). چهارفرسخ بیشتر میانه شمال و مغرب میناب است. ( از فارسنامه ناصری ).

دانشنامه عمومی

در بیشتر شهرهای جهان مناطق مرفه تر شهر در زبان عامه با اصطلاح بالاشهر نامیده می شوند. برای نمونه در کشورهای انگلیسی زبان به چنین بخشی از شهر uptown می گویند.و به همین طریق مناطق کم برخوردارتر پایین شهر نام دارند در بعضی از مناطق مانند شبه جزیره اسکاندیناوی با رعایت عدالت توزیع ثروت و رفاه اجتماعی و نبود اختلاف طبقاتی شدید توسط دولت چیزی به اسم بالا شهر و پایین شهر وجود ندارد


کلمات دیگر: