کلمه جو
صفحه اصلی

تخت نشین

فارسی به انگلیسی

sitting, sovereign

فرهنگ فارسی

( صفت ) پادشاهی که دارای تخت و تاج باشد. یا تخت نشین تخت نشینان خاک . ۱- ساکنان زمین . ۲- پادشاهان . ۳- ارواح . ۴- اهل سلوک .

لغت نامه دهخدا

تخت نشین. [ ت َ ن ِ ] ( نف مرکب ) پادشاهی که دارای تخت و تاج باشد. ( ناظم الاطباء ). از عالم مسندنشین. ( آنندراج ) :
هرکه شد تاجدار و تخت نشین
تاج او آسمان و تخت زمین.
نظامی.
کآن تخت نشین که اوج سای است
خرد است ولی بزرگ رای است.
نظامی.
تاج بخش شهان تخت نشین
مشرق و مغربش بزیر نگین.
؟ ( حبیب السیر جزو 4 از ج 3 ص 322 ).
و رجوع به ماده بعد شود.


کلمات دیگر: