کلمه جو
صفحه اصلی

زبل الدجاج

فرهنگ فارسی

فضله مرغ ذرق الدجاج

لغت نامه دهخدا

زبل الدجاج. [ زِ لُدْ دَ ] ( ع اِ مرکب ) فضله مرغ. ذرق الدجاج. خرء الدجاج. سرگین مرغ. بیرونی ذیل خرو آرد: سرگین مرغ خناق را که از خوردن سماروغ حادث شود سود دارد و طریق معالجت او آن باشد که او را با شراب عسل بهم بیامیزند و بخورند و اگر با انگبین بیامیزند و در شراب ریحانی کنند و بخورند علت قولنج را دفع کند. ( ترجمه صیدنه ). مؤلف اختیارات بدیعی آرد: سرگین مرغ اگر دود کنند نافع بود جهت درد دندان و موافق بود کسی را که قطر و داروهای کشنده خورده باشد و اگر با سرکه بیاشامند قولنج بگشاید و مجرب است. مؤلف مخزن الادویه ذیل دجاج آرد: سرگین آن ( دجاج ) جالی و تند و خوردن یک مثقال آن با شراب و یا سرکه جهت رفع قولنج و سمیت قطر و طلای آن جهت بهق و برص و امثال آن و ضماد آن خصوصاً از خروس با سرکه جهت سگ دیوانه گزیده مفید است وباید که بگیرند سرگین مرغی را که مروض یا غذیه صالحه کرده باشد. ( مخزن الادویه ). در دائرة المعارف فلاحتی آمده : کود مرغ مانند کود کبوتر از کودهای گرانبهاست و دارای همان مقدار ازت و فسفر و پطاس است. ( از دائرة المعارف بهرامی ). رجوع به قانون ابن سینا شود.


کلمات دیگر: