شاه ستا ستاینده و مداح شاه بود
شاه ستای
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شاه ستای. [ س ِ] ( نف مرکب ) شاه ستا. ستاینده و مداح شاه بود. که شاه را ستاید. او که ستایش و مدح شاه کند :
هیچکس نیست که با شاه جهان
یک سخن گوید از این شاه ستای.
شاه سخنوران منم شاه ستای راستین.
هیچکس نیست که با شاه جهان
یک سخن گوید از این شاه ستای.
فرخی.
دزد بیان من بود هر که سخنوری کندشاه سخنوران منم شاه ستای راستین.
خاقانی.
رجوع به شاه ستا شود.کلمات دیگر: