کلمه جو
صفحه اصلی

شاه دژ

فرهنگ فارسی

نام قلعه ای به مازندران را بینو نویسد استندار جلال الدوله اسکندر در ۲۱ ذی الحجه ۷۴۶ هجری . اطراف شهر رویان را بارو کشید و در آن ناحیه قلعه شاه دژ را که خود در آنجا منزل داشت بنانمود .
نام قلعه ای بوده است بالای کوهی بحدود اصفهان و معقل ابن عطاش رهبر اسماعیلیان در آنجا بوده قزوینی نویسد این قلعه را سلطان ملکشاه بن آلب ارسلان در سال ۵٠٠ هجری بنا نموده است .

لغت نامه دهخدا

شاه دژ. [ دِ ] ( اِخ ) قلعه ای که در سال 360 هَ. ق. به دست نصربن حسن بن فیروزان دیلمی در کوه شهریار بنا گردید. ( از معجم البلدان ).

شاه دژ. [ دِ ] ( اِخ )نام قلعه ای به مازندران. رابینو نویسد: استندار جلال الدوله اسکندر در 21 ذی الحجه 746 هَ. ق. اطراف شهررویان [ کجور ] را بارو کشید و در آن ناحیه قلعه شاه دژ را که خود در آنجا منزل داشت بنا نمود. ( سفرنامه رابینو ص 30 بخش انگلیسی و ص 54 ترجمه فارسی ).، شاهدژ. [ دِ ] ( اِخ ) ( قلعه ٔ... ) نام قلعه ای بوده است بالای کوهی بحدود اصفهان و معقل ابن عطاش رهبر اسماعیلیان در آنجا بوده. قزوینی نویسد این قلعه را سلطان ملکشاه بن آلب ارسلان در سال 500 هَ. ق. بنا نموده است. ( آثار البلاد قزوینی ) ( لسترنج ص 226 ). یاقوت می نویسد: این قلعه را سلطان ملکشاه بنا نمود و ذکر قلعه در حوادث سال 500 هَ. ق. ذکرشده است. و در اخبارالدولة السلجوقیه ص 79 چنین آمده است : سلطان محمد قلعه شاهد را که در حدود اصفهان واقع است با شمشیر فتح نمود. و با مراجعه به تاریخ ابن الاثیر در حوادث سال 500، میخوانیم که این قلعه بدست ملکشاه بنا گردیده و سلطان محمد آن را از چنگ اسماعیلیان بیرون آورده است. و از اینجا معلوم میشود که بانی قلعه سلطان ملکشاه سلجوقی بوده است و فاتح آن پسر او سلطان محمد غیاث الدین ابوشجاع محمدبن ملکشاه ( 498 - 511 هَ. ق. ). و گویا مؤلف آثار البلاد و در نتیجه لسترنج در این مورد میان عمل پدر و پسر خلطی کرده است. و سال فتح را سال بنا دانسته و فاتح را بانی گمان برده. و داستان قلعه مزبور در سلجوقنامه ص 40 و حبیب السیر چ کتابخانه خیام ج 2 ص 504 مذکور است و در ذیل جامع التواریخ رشیدی چ دبیرسیاقی ، بخش اسماعیلیه ص 3 تا 38 چنین میخوانیم : شاهدز را بحدود اصفهان سلطان ملکشاه سلجوقی انشاء کرده بود. احمدبن عبدالملک عطاش مقدم و پیشوای باطنیان ( اسماعیلیان ) به اصفهان آنجا را بگرفت و سلاطین و امراء در کار او مضطر شدند و چون میان برکیارق و محمد، پسران ملکشاه سلجوقی نفاق و خلاف بود، او قلعه را به ذخایر و خزائن و اسلحه و امتعه معمور و آبادان ساخت و باره و بروج آن را مستحکم گردانید. سلطان محمد پس از استقرار و صافی شدن ملک قصد گشادن قلعه کرد و آن را محاصره نمود، چون کار بر محصوران تنگ شد بمسلمانی خود از ائمه دین فتوی خواستند و کار بمناظره کشید و مباحثه به انجامی نرسید. سلطان محمد حصار سخت تر کرد، اما زود دانست که بجنگ آنرا نتواند گشودن. حیلتی کرد، کبوتری در بغل نهاد و دست بر آنجا نهاد و سوگند [ ان ] گران یادکرد که : تا این جان در تن باقی باشد بعهد خود وفا نماید، و اگر محصوران قلعه تسلیم کنند بجای آن خانه وقلعه ای دیگر بدیشان دهد. چون محصوران به سوگند و عهد از قلعه فرود آمدند ایشان را فرمود که به الموت روید نزد سیدنا حسن صباح و قلعه را خراب کرد و احمد عطاش را بفضیحت تمام بر شتری بنشاندند و گرد شهر برآوردند و بعاقبت پوست او برکندند و به کاه و گیاه آکندند و او هیچ آه نکرد. پسرش را نیز کشتند و سر هر دو ببغداد فرستادند. مدت اقامت او در قلعه 12 سال بود.

شاه دژ. [ دِ ] (اِخ ) قلعه ای که در سال 360 هَ . ق . به دست نصربن حسن بن فیروزان دیلمی در کوه شهریار بنا گردید. (از معجم البلدان ).


شاه دژ. [ دِ ] (اِخ )نام قلعه ای به مازندران . رابینو نویسد: استندار جلال الدوله اسکندر در 21 ذی الحجه 746 هَ . ق . اطراف شهررویان [ کجور ] را بارو کشید و در آن ناحیه قلعه ٔ شاه دژ را که خود در آنجا منزل داشت بنا نمود. (سفرنامه ٔ رابینو ص 30 بخش انگلیسی و ص 54 ترجمه ٔ فارسی ).



کلمات دیگر: