کلمه جو
صفحه اصلی

صرخه

عربی به فارسی

فرياد خوشحالي , صداي مخصوص هر حيوان (مثل صداي قورباغه) , فرياد کردن , سروصداراه انداختن , فرياد زدن , نعره کشيدن , صدا , نعره , هلهله


فرهنگ فارسی

بانگ و آواز سخت

لغت نامه دهخدا

( صرخة ) صرخة. [ ص َ خ َ ] ( ع اِ ) بانگ و آواز سخت. ( منتهی الارب ). || اذان. ( منتهی الارب ). || عذاب. ( غیاث ). || صیحه سخت. || لوف الحیة. || ( مص ) بانگ کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). بانگ و فریاد کردن. ( منتهی الارب ). رجوع به ذیل قوامیس عرب دزی ج 1 ص 827 شود. || فغان کردن. ( غیاث ).

صرخة. [ ص َ خ َ ] (ع اِ) بانگ و آواز سخت . (منتهی الارب ). || اذان . (منتهی الارب ). || عذاب . (غیاث ). || صیحه ٔ سخت . || لوف الحیة. || (مص ) بانگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بانگ و فریاد کردن . (منتهی الارب ). رجوع به ذیل قوامیس عرب دزی ج 1 ص 827 شود. || فغان کردن . (غیاث ).



کلمات دیگر: