صفت بیان حال لنگان در حال شلیدن .
شلان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شلان. [ ش َ ] ( نف ، ق ) صفت بیان حالت. لنگان. در حال شلیدن : شلان شلان رفتن ؛ رفتن با شلی. لنگان لنگان رفتن. ( یادداشت مؤلف ).
- شلان شلان ؛ تعبیری است نظیر لنگ لنگان و لنگان لنگان ، صفت یا قید است برای راه رفتنی که به زحمت و با لنگیدن صورت گیرد. ( فرهنگ لغات عامیانه ).
- شلان شلان رفتن ؛ لنگان لنگان رفتن. ( یادداشت مؤلف ).
- شلان شلان ؛ تعبیری است نظیر لنگ لنگان و لنگان لنگان ، صفت یا قید است برای راه رفتنی که به زحمت و با لنگیدن صورت گیرد. ( فرهنگ لغات عامیانه ).
- شلان شلان رفتن ؛ لنگان لنگان رفتن. ( یادداشت مؤلف ).
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
شِلان (Sjælland)
(یا: زیلاند) جزیرۀ اصلی دانمارک، با ۷هزار کیلومتر مربع وسعت و ۲,۱۵۷,۷۰۰ نفر جمعیت (۱۹۹۵). کپنهاگ در آن واقع شده است. این جزیره ناحیه ای پست با خط ساحلی نامنظم است. مهم ترین صنعت آن تولید لبنیات است.
(یا: زیلاند) جزیرۀ اصلی دانمارک، با ۷هزار کیلومتر مربع وسعت و ۲,۱۵۷,۷۰۰ نفر جمعیت (۱۹۹۵). کپنهاگ در آن واقع شده است. این جزیره ناحیه ای پست با خط ساحلی نامنظم است. مهم ترین صنعت آن تولید لبنیات است.
wikijoo: شلان
کلمات دیگر: