این کلمه در منتهی الارب به معنی چکه و دروه کردن به معنی چکه کردن آمده است
دروه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دروه. [ دِرْ وِ ] ( اِ ) درویه. پنبه و رقعه ای که بر جامه می دوزند. ( ناظم الاطباء ). دربه. درپه. درپی.
دروه. [ ] ( اِ ) این کلمه در منتهی الارب به معنی چکه ، و دروه کردن به معنی چکه کردن آمده است : و کف البیت وکفاً وَکیفاً و توکافاً؛ چکید سقف خانه و جز آن از باران یعنی دروه کرد -انتهی. و در حاشیه منتهی الارب ، چ تهران آمده است : دروه به معنی چکه باشد. ولی این لغت در جایی دیده نشد و ضبط آن نیز معلوم نگشت.
دروه. [ ] ( اِ ) این کلمه در منتهی الارب به معنی چکه ، و دروه کردن به معنی چکه کردن آمده است : و کف البیت وکفاً وَکیفاً و توکافاً؛ چکید سقف خانه و جز آن از باران یعنی دروه کرد -انتهی. و در حاشیه منتهی الارب ، چ تهران آمده است : دروه به معنی چکه باشد. ولی این لغت در جایی دیده نشد و ضبط آن نیز معلوم نگشت.
دروه . [ ] (اِ) این کلمه در منتهی الارب به معنی چکه ، و دروه کردن به معنی چکه کردن آمده است : و کف البیت وکفاً وَکیفاً و توکافاً؛ چکید سقف خانه و جز آن از باران یعنی دروه کرد -انتهی . و در حاشیه ٔ منتهی الارب ، چ تهران آمده است : دروه به معنی چکه باشد. ولی این لغت در جایی دیده نشد و ضبط آن نیز معلوم نگشت .
دروه . [ دِرْ وِ ] (اِ) درویه . پنبه و رقعه ای که بر جامه می دوزند. (ناظم الاطباء). دربه . درپه . درپی .
کلمات دیگر: