کلمه جو
صفحه اصلی

شماخی

فرهنگ فارسی

سابقا کرسی ایالت شرودان ( در قفقازیه ) و مستقر شروانشاهان بود .
منسوب است به شماخ که نام اجدادی است

لغت نامه دهخدا

شماخی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن عثمان بن سعید... شماخی . متوفی به سال 908 هَ . ق . او راست : کتاب السیر، درباره ٔ رجال اباضیة. (از معجم المطبوعات مصر).


شماخی . [ ش َ ] (اِخ ) لقب آن دارالملک است . (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔمؤلف ). شهری است به اران به یک فرسنگی لشکرگاهی که شروان شاه بدانجا نشیند. (از حدود العالم ). نام شهر حاکم نشین شروان . (ناظم الاطباء). شهری معمور از بلاد شروان در طرف اران و صاحب آن شروان شاه و لقب آن دارالسلطنه بود و مطابق عهدنامه ٔ گلستان از ایران مجزا و به روسیه ملحق گردید (1228 هَ . ق .). (یادداشت مؤلف ). شماخا. سابقاً کرسی ایالت شروان (در قفقازیه ) مستقر شروانشاهان بود. (فرهنگ فارسی معین ) :
گر دو شود قبله مان نی عجبی بس از آنک
او به شماخی نهاد کعبه ٔ دیگر بنا.

خاقانی .


قلعه ٔ گلستان شه قله ٔ بوقبیس دان
حصن شماخی اش حرم کعبه سرای تازه بین .

خاقانی .


چون به شماخی ترا کرد قضا شهربند
نام شماخی توان مصر عجم ساختن .

خاقانی .


شهر سباست خطه ٔ دربند ز احتشام
بیت المقدس است شماخی ز اقتدار.

خاقانی .



شماخی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب است به شماخ که نام اجدادی است . (از انساب سمعانی ).


شماخی . [ ش َ] (اِخ ) قاسم بن سعید... شماخی عامری مغربی . او راست : 1- الحکمة، در شرح رأس الحکمة. 2- سردالحجة علی اهل الفصلة فی عقائد الاباضیة و الاخلاق و نحوها. 3- الظهور المحتوم ، که به سال 1327 هَ . ق . تألیف کرد. 4-القول المتین فی رد علی المخالفین ، که به سال 1323 هَ . ق . به پایان رساند. (از معجم المطبوعات مصر).


شماخی. [ ش َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به شماخ که نام اجدادی است. ( از انساب سمعانی ).

شماخی. [ ش َ ] ( اِخ ) لقب آن دارالملک است. ( از لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه ٔمؤلف ). شهری است به اران به یک فرسنگی لشکرگاهی که شروان شاه بدانجا نشیند. ( از حدود العالم ). نام شهر حاکم نشین شروان. ( ناظم الاطباء ). شهری معمور از بلاد شروان در طرف اران و صاحب آن شروان شاه و لقب آن دارالسلطنه بود و مطابق عهدنامه گلستان از ایران مجزا و به روسیه ملحق گردید ( 1228 هَ. ق. ). ( یادداشت مؤلف ). شماخا. سابقاً کرسی ایالت شروان ( در قفقازیه ) مستقر شروانشاهان بود. ( فرهنگ فارسی معین ) :
گر دو شود قبله مان نی عجبی بس از آنک
او به شماخی نهاد کعبه دیگر بنا.
خاقانی.
قلعه گلستان شه قله بوقبیس دان
حصن شماخی اش حرم کعبه سرای تازه بین.
خاقانی.
چون به شماخی ترا کرد قضا شهربند
نام شماخی توان مصر عجم ساختن.
خاقانی.
شهر سباست خطه دربند ز احتشام
بیت المقدس است شماخی ز اقتدار.
خاقانی.

شماخی. [ ش َ ] ( اِخ ) ابوالعباس احمدبن عثمان بن سعید... شماخی. متوفی به سال 908 هَ. ق. او راست : کتاب السیر، درباره رجال اباضیة. ( از معجم المطبوعات مصر ).

شماخی. [ ش َ] ( اِخ ) قاسم بن سعید... شماخی عامری مغربی. او راست : 1- الحکمة، در شرح رأس الحکمة. 2- سردالحجة علی اهل الفصلة فی عقائد الاباضیة و الاخلاق و نحوها. 3- الظهور المحتوم ، که به سال 1327 هَ. ق. تألیف کرد. 4-القول المتین فی رد علی المخالفین ، که به سال 1323 هَ. ق. به پایان رساند. ( از معجم المطبوعات مصر ).

دانشنامه عمومی

شماخی (به ترکی آذربایجانی: Şamaxı) شهری در شهرستان شماخی کشور جمهوری آذربایجان است. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۱۹۸۹ میلادی، ۲۴٫۶۸۱ نفر و بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی، ۳۰٫۱۰۰ بوده است.عباس صحت, one of prominent poets in Azerbaijani literature.   Mahammad Hadi, was an جمهوری آذربایجانi رمانتیسم poet.   گوستان زاریان, an Armenian writer and poet.   سید عظیم شیروانی, continued محمد فضولی's traditions in his love-lyrical poems.   عالیم قاسمف, یونسکو Music Prize winning موسیقی مقامی singer.   آرمن اوهانیان, Armen Ohanián was an Armenian dancer, actress, writer, and translator.   میرزا علی اکبر صابر, one of the founders of the satirical trend in ادبیات آذربایجانی
شماخی در بالادست یکی از آبگیرهای غربی رود پیرسقت و تقریباً در چهل کیلومتری شرق آق سو قرار دارد. در ۱۱۴۷/ ۱۷۳۴، نادرشاه مردم شماخی را به ناحیه ای جدید (تقریباً سه کیلومتری جنوب شرقی روستای کنونی آق سو) کوچاند، امّا بعد از مرگ او به شهر قدیم خود بازگشتند.
عباس صحت, one of prominent poets in Azerbaijani literature.
Mahammad Hadi, was an جمهوری آذربایجانi رمانتیسم poet.


کلمات دیگر: