چیزی باشد از چرم و کاغذ که اوراق را بر آن گذاشته می نویسند تا دست فرسود نشود و بمجار هر چیزی را که به زیر چیزی گذاشته بر آن کار کنند .
زیر مشق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زیرمشق. [ م َ ] ( اِ مرکب ) چیزی باشد از چرم و کاغذ که اوراق را بر آن گذاشته می نویسند تا دست فرسودنشود و بمجاز، هر چیزی را که به زیر چیزی گذاشته برآن کار کنند. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
پی بر افغان ما نبرده کسی
دل بود زیرمشق ناله ما.
پی بر افغان ما نبرده کسی
دل بود زیرمشق ناله ما.
ملامفید ( از آنندراج ).
رجوع به زیرمشقی شود.کلمات دیگر: