کلمه جو
صفحه اصلی

رمقه

فرهنگ فارسی

اندک از قوت که جان را نگاه دارد آنچه بدان روز گذارند

لغت نامه دهخدا

رمقة. [ رُ ق َ ] (ع اِ) اندک از قوت که جان را نگاه دارد. آنچه بدان روز گذارند. و گویند: ما فی عیشه الا رمقة؛ ای بُلْغة. (منتهی الارب ). اندک مایه از معیشت که بدان سد رمق کنند. بُلْغة. (از اقرب الموارد). رَمِق . رَماق . رِماق . مُرَمَّق . (متن اللغة). رجوع به رمق و رماق شود.


( رمقة ) رمقة. [ رُ ق َ ] ( ع اِ ) اندک از قوت که جان را نگاه دارد. آنچه بدان روز گذارند. و گویند: ما فی عیشه الا رمقة؛ ای بُلْغة. ( منتهی الارب ). اندک مایه از معیشت که بدان سد رمق کنند. بُلْغة. ( از اقرب الموارد ). رَمِق. رَماق. رِماق. مُرَمَّق. ( متن اللغة ). رجوع به رمق و رماق شود.


کلمات دیگر: