کلمه جو
صفحه اصلی

خرمن بردن

فرهنگ فارسی

استفاده از خرمن کردن حاصل خرمن بدست آوردن .

لغت نامه دهخدا

خرمن بردن. [ خ ِ / خ َ م َ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) استفاده از خرمن کردن. حاصل خرمن بدست آوردن. تخم از خرمن بدست آوردن. غله از خرمن بردن :
کنون وقت تخم است اگر پروری
گر امیدواری که خرمن بری.
سعدی ( بوستان ).
|| در بین روستاییان «خرمن بردن » استفاده از خرمن کردن است. ( یادداشت بخط مؤلف ).


کلمات دیگر: