کلمه جو
صفحه اصلی

تفریط


مترادف تفریط : اسراف، افراط، تبذیر، زیاده روی، کوتاهی، ولخرجی ، تباهی، تضییع، ضایع سازی، کوتاه آمدن، کوتاهی کردن، برباد دادن، تباه کردن، تلف کردن، ضایع ساختن

متضاد تفریط : افراط

برابر پارسی : کوتاهی، کمی، کاستی

فارسی به انگلیسی

wasting, dissipation, falling below a perfect state or limit


مترادف و متضاد

فعل ≠ افراط


اسراف، افراط، تبذیر، زیاده‌روی، کوتاهی، ولخرجی ≠ تباهی، تضییع، ضایع‌سازی


۱. اسراف، افراط، تبذیر، زیادهروی، کوتاهی، ولخرجی ≠ افراط
۲. تباهی، تضییع، ضایعسازی
۳. کوتاه آمدن، کوتاهی کردن
۴. برباد دادن، تباه کردن، تلف کردن، ضایع ساختن


فرهنگ فارسی

کوتاهی کردن درکاری، بیهوده ساختن، ضایع کردن
۱ - ( مصدر ) کوتاهی کردن کوتاه آمدن مقابل افراط . توضیح (( افراط ) ) زیاده روی کردن و(( تفریط ) ) کوتاه آمدن است . ۲ - تباه کردن بر باد دادن ضایع ساختن . ۳ - دست کشیدن از کار که بموجب قرار داد یا بر حسب عرف و عادت برای حفاظت مال غیر لازم است . ۴ -( اسم ) کوتاهی . ۵ - تباهی . جمع : تفریطات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) کوتاهی کردن ، ضایع کردن .

لغت نامه دهخدا

تفریط. [ ت َ ] ( ع مص ) هیچکاره گردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ضایع کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || پراکنده و پریشان کردن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). || فرستادن پیش کسی ، رسول را. || عجز پیش آوردن در کاری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) || تقصیر کردن در کاری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کوتاهی و کمی کردن در کاری. ( غیاث اللغات ). کوتاهی و کمی در کار و کمتر از بایست. ضد افراط. ( ناظم الاطباء ).
- اهل تفریط یا مشبهه یا اهل تقصیر ؛ فرقی از شیعه که خداوند را بیک تن از مخلوقان تشبیه میکنند. ( شهرستانی ص 65 از خاندان نوبختی 250 ). رجوع به مشبهه شود.
|| دلیر شدن در خصومت. || پیش درآمدن در خصومت. ( از اقرب الموارد ). || در گذشتن از کسی و گذاشتن آنرا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ترک کردن و گذاشتن و درگذشتن از کسی. ( آنندراج ). ترک کردن و پیش آمدن کسی را. ( از اقرب الموارد ). || زمان دادن و تأخیر کردن. ( از اقرب الموارد ). || نیک افزودن در ستایش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). افراط در ستایش کسی و همچنین است در هجو کسی. ضد است. ( اقرب الموارد ). قیل و قلما یستعمل الا فی الشعر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || دور کردن نابایست از کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || فراموش کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. کوتاهی کردن در کاری.
۲. اظهار عجز کردن در کاری.
۳. بیهوده ساختن، ضایع کردن.
۴. تلف کردن مال.

دانشنامه عمومی

(پیشنهاد کاربران) کم رَوی.


پیشنهاد کاربران

تباه کردن یعنی تفریط


کاستیگری
افراطی/ افراط = افزونگری/ فزونگری/افزون گری/فزون گری
تفریطی/ تفریط = کاستیگر/کاستیگری/کاستی گر/کاستی گری

کندروی

اِفراط: زیاده روی کردن در کاری
تَفریط: کوتاهی کردن در کاری
در گفتار و نوشتار غالباً ترکیب افراط و تفریط را به عنوان مترادف به کار می برند و حال آنکه این دو کلمه متضاد هستند و نه مترادف" افراط و زیاده روی کردن در کاری است و تفریط، برعکس، کوتاهی کردن در کار است. مثلاً اگر کسی بیش از اشتهایش غذا بخورد می گویند در خوردن آن افراط می کند ولی اگر کمتر از نیاز تنش بخورد باید گفت در خوردن تفریط می کند. این دو کلمه در متون کهن نیز به همین معانی به کار رفته است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۳۱. )


کلمات دیگر: